بسم الله الرحمن الرحیمبالاخره نمازهای استغاثهاش جواب داد... مادرم تقریباً همه چیز رو فهمید، یعنی خودم بهش گفتم و ازم خواست ب دلایل معقولی تمومش کنم...فقط خدا میدونه این هفته اخیر چقدر فشار کشیدم... ته دلم حس میکنم عاقبتی نداره اما میخوام فرصت بدم، یکم سختمه ولی توی اینمدت دو سال قراره ارتباط کمرنگ بشه و همین از سختیش کم میکنه...حال عجیبی دارم، خیلی عجیب.خودم رو به خدا سپردم و ازش خواستم کمکم کنه... میخوام استخاره هم بگیرم... توی مسیر سیروسلوک میتونه کمکم کنه و خودش هم زمانی به جایی قرارع برسه و فکر از دست دادن همین داره اذیتم میکنه... میخوام زیاد به خودم سخت نگیرم. بیشتر از این به خودم فشار بیارم ، میزنم زیر همه چیز و همین دو سال هم میپره! من که الآن تکلیفم مشخصه حدوداً ، پس چه مرگه... آروم بگیر...آرووووم. حداقل از این دو سال نهایت لذت رو ببر :) خدایا جان مادرم فاطمه(س) ، به حق همین شب جمعه، به حق حسینِ فاطمه کمکم کن... مادرم به شما استغاثه کرد و این شد بانو! برای ادامش هم خودتون دستگیری کنید ازم حوالیِ مــاه...
ادامه مطلبما را در سایت حوالیِ مــاه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aghooshemah بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 14:00